دیو پرست

پا بر پا روی میز
پشت بر پشتی نرم مبل راحتی
تخمه و پوست تخمه
چند بسته ی خالی چیپس
تلویزیون سه بعدی
فیلم های سوپر هالیوودی
و فکر می کند برود روی تردمیل
تا که این آت و آشغال ها را بسوزاند
بتواند سوار ماشین پدری
چند دختر تور کند
و با دوستانش خوش باشند
جوانی کنند
با پول بابا
***
در کنار مادر نشسته است
پول هایش را می شمارد
مادرش با امیدواری نگاهش می کند
لبخند می زند
"فقط کمی دیگر"
و دلش را خوش می کند
چشمانش خالی از معنا نیست
فکر می کند
ازدواج می کنم
بچه هایم مایه ی دلگرمی
همسرم مایه ی آرامش
مادرم هم سالم و سرحال
و مثل قصه ها
تا آخر عمر خوشبخت می شوم
قصد ندارم فیلم فارسی بسازم
فقط چنین پدیده ای هم هست
***
این پاساژ بزرگ
جای ایده آلیست برای خرج کردن پول
و خوشگذرانی
همه خوش چهره و خوش پوش
با لذت بسیار خرید می کنند
کفش و لباس هایی که مثلا مارک دارند
***
بازار تهران
چرخ دستی ها
آسفالت و سنگ فرش
مردمی که هجوم می آرند
کسبه
شاگردان
دود سیگار
***
صدای ملایم گیتار
دکوراسیون فرانسوی
پیشخدمت های مودب
میزهایی شیک
در انتظار جوانانی شیک تر
هزینه ی یک شب به سر بردن در اینجا
برای طبقه ی متوسط هم سنگین است
اما
دارندگی و برازندگی
***
زیر پله ای
که مگس ها در آن
در کنار فلافل ها جشن می گیرند
بند بالایی را که دیدید
اینجا همان جاست
البته ورژن مستضعفین
***
دیگر ای توصیف ها
لوث شده اند و تکراری
شهر تهران
از تجریش و قیطریه
تااااا جنوب شهر
پانزده کیلومتر
اختلاف طبقاتی
فاصله ی بین بام و زیرزمین نیست
انگار دو تهران یا شاید هم سه تهران داریم
خط فقر
گسلیست که از وسط شهر
یا کمی آن سو تر
می گذرد
شهر را پاره می کند
و اگر پا را فراتر از شهر
کشور را
و فراتر رود
دنیا را
شاید هم کیهان را
کاخ ها بر ویرانه ی کوخ ها
ساخته می شوند
چه می شود کرد
پول که خلق الساعه نیست
دل آزمند هم،چون الک سوراخیست
که هیچگاه با آب شادی
پر نمی شود
پس تا بوده و هست
چنین خواهد بود

۲ نظر:

ali گفت...

سلام
خوبی؟؟
عیدت مبارک
یه آپ کوچولو به مناسبت تولدم !
تشریف بیارید خوشحال میشم
ممنون[گل]

ژاندارک گفت...

سلام
خیلی زیبا بود...
چقدر این اختلاف طبقاتی که تو تهران موج میزنه درد اوره !!!
به امید اگاهی و ازادی ایران
موفق باشی