دوئل

سواری
سواری بر
سواری بر اسب
سواری بر اسب سفید
سوای بر اسب سفید از
سواری بر اسب سفید از خاور
سواری بر اسب سفید از خاور می تازد
سواری
سواری دیگر
سواری دیگر بر
سواری دیگر بر کرند
سواری دیگر بر کرند می تازد
سواری دیگر بر کرند می تازد از
سواری دیگر بر کرند می تازد از باختر
شمشیرها
شمشیرهایشان
شمشیرهایشان می جهند
شمشیرهایشان می جهند بیرون
شمشیرهایشان می جهند بیرون از
شمشیرهایشان می جهند بیرون از نیام
صحرا
صحرا می لرزد
صحرا می لرزد،آماده
صحرا می لرزد،آماده ی
صحرا می لرزد،آماده ی نبرد
می جنگند
می جنکند دو
می جنگند دو جگنجو
می جنگند دو جنگجو تن به تن
هفت
هفت مساویست
هفت مساویست با هفت
هشت
هشتِ هفت
مرگ

۱ نظر:

مهسا گفت...

شعر قبلیت خیلی خوب بود.مثل واقعیت این روزها پر از آشفتگی!


متاسفانه هنوز نخوندم اون کتاب رو ولی مثل چندتا دیگه در لیست انتظار هست مگر وقت آزادی بیابم!از مارکز فقط((روسپیان سودازده ی من)) رو خوندم.