یکی بود
یکی نبود
و اینگونه آغاز می شود
افسونی جدید

۱۰ نظر:

ژاندارک گفت...

سلام
یکی بود
یکی نبود
و اینگونه همه چیز اغاز شد
موفق باشی هموطن

سهیل گفت...

سلامحالوهوام رنگ حرفاته!
لینکت کردم.تا بگم وبت قشنگه!موفق باشی

ali گفت...

سلام
خوبید؟

پدرپیرایه جان است، دختر / صفای باغ رضوان است،دختر

تو را در گلشن جان وقت پاییز / بهار سبز قرآن است،دختر . . .

روزت مبارک
ولادت حضرت معصومه و روز دختر مبارک
[گل]

مهسا گفت...

کجایی سینیورینا؟
نکنه باز کامپیوترت منفجر شده؟

ali گفت...

سلام
حالتون خوبه؟
میلاد با سعادت حضرت علی بن موسی الرضا (ع) بر شما مبارک
لبتون خندون و دلتون شاد

سعیده وطنی گفت...

سلام و درود به ملیکای عزیز

مدت نسبتا زیادی بخاطر مشغله های کاری نتونستم تو وب باشم و خیلی دلم برای تو و دوستای دیگه تنگ شده بود!
تو همین مدت جند تا آدرس دیگه که برای " صدایی برای امروز " درست کرده بودم همگی فیلتر شدند و به ناچار چند روز قبل یه آدرس جدید زدم تا دوباره برگردم و با هم باشیم اگه خدا بخواد!

تو فکر بودم از کجا شروع کنم که یه شعر خیلی معنادار پیدا کردم از لينا روزبه حيدري باعنوان * من زن هستم * و اولین آپ دوره جدید گذاشتمش...

اما این « دیو پرست » رو که خوندم احساس کردم واقعا داری لمس میکنی دردهای مردم رو و احساس کردم چقدر این پانزده کیلومتر فاصله زندگی انسان ها را تحت الشعاع قرار میدهد: گاهی این قدر که انسانیت ها را مسخ میکند و گاهی هم حتی به باد میدهد هر چیزی را که حق داشتن یا مجسم کردنش را داریم!

به هر تقدیر من هم " یکی بود یکی نبود " رو میگم و سعی میکنم بفهمم افسون جدید چطور آغاز میشود؟!

خیلی خوشحالم می کنی اگه قدم رنجه کنی و رونقی بدی به کلبه محقرم در آدرس جدید: منتظرتون هستم!

مهسا گفت...

یه زمان ملیکا نامی بود اینجا و مینوشت!!!
دختر یه خبر بده از خودت

مهسا گفت...

سلام
من آپم

دروغگو گفت...

مهسام!!! نمیدونم نظر قبلیم ثبت شد یا نه. بنابراین بازم میگم عالی بود. انگار راه زیادی رو از درک تفاوت بین انتزاع و واقعیت،تا تفاوت بین بالاشهر و پایین شهر طی کردی!

سعیده وطنی گفت...

درود فراوان
با مطلبی افشاگرانه منتظر شما هستم:

http://sedayeemrooz.blogfa.com/post-13.aspx

http://sedayeemrooz.blogspot.com/2012/01/blog-post.html